سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کار نیک را به جاى آرید و چیزى از آن را خرد مشمارید که خرد آن بزرگمقدار است و اندک آن بسیار ، و کسى از شما نگوید دیگرى در انجام کار نیک از من سزاوارتر است که به خدا سوگند ، بود که چنین شود ، چه نیک و بد را مردمانى است ، هر کدام را وانهادید اهل آن ، کار را به انجام خواهد رسانید . [نهج البلاغه]

...کاش عاشق می شدم اما
نویسنده :  پرنیاجان


ترسمکه اشک در غم ما پرده در شود/وین راز سر به مهر به عالم سمر شود/

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر/اری شود ولیک به خون جگر شود/

خواهم شدن به میکده گریان و دادخاه/کز دست غم خلاص من انجا مگرشود/

از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان/باشدکز ان میانه یکی کارگر شود/

ایجان حدیث ما بر دلدار بازگو/لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود/

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من/اری به یمن لطف شما خاک زر شود/

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی/مقبول طبع مردم صاحب نظرشود/

این سرکشی که کنگرهی کاخ وصل راست/سرها بر استانه ی اوخاک در شود/

حافظ چو نافه ی سر زلفش به دست توست/دم درکش


دوشنبه 86/2/17 ساعت 2:19 عصر
نویسنده :  پرنیاجان

می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی می رسد روزی که مرگه عشق را باور کنی می رسد روزی که

 تنها در کنار عکس من نامه های کهنه ام را مو به مو از برکنی

گه میدونستی که چقدر تنهام برام اشک میریختی اما اگه میدونستی که چقدر اشک میریزم هیچوقت تنهام

نمیذاشتی

همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}...یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی او...با هیچ رنگی پر نشد

دیشب خواستم واسه دل خودم فال بگیرم وقتی فالنامه رو باز کردم چشمم به شعری افتاد که هیچ ربطی به دل من نداشت تازه فهمیدم که دلم مال خودم نیست


دوشنبه 86/2/17 ساعت 2:13 عصر
نویسنده :  پرنیاجان
باور نداشتم که گل آرزوی من
با دست نازنین تو بر خاک اوفتد
با این همه هنوز به جان می پرستمت
یا الله اگر که عشق چنین پاک اوفتد
می بینمت هنوز به دیدار واپسین
گریان درآمدی که : فریدون خدا نخواست
غافل که من به جز تو خایی نداشتم
اما دریغ و درد نگفتی چرا نخواست
بیچاره دل خطای تو در چشم او نکوست
گوید به من : هر آنچه که او کرد خوب کرد
فردای ما نیامد و خورشید آرزو
تنها سپیده ای زد و ‌آنگه غروب کرد
بر گور عشق خویش شباهننگ ماتمم
دانی چرا نوای عزا سر نمی کنم
تو صحبت محبت من باورت نبود
من ترک دوستی ز تو باور نمی کنم
پاداش آن صفای خدایی که در تو بود
این واپسین ترانه ترا یادگار باد
ماند به سینه ام غم تو یادگار تو
هرگز غمت مباد و خدا با تو یار باد
دیگر ز پا افتاده ام ای ساقی اجل
لب تشنه ام بریز به کامم شراب را
ای آخرین پناه من آغوش باز کن
تا ننگرم پس از رخ او آفتاب را



فریدون مشیری
دوشنبه 86/2/17 ساعت 9:31 صبح
نویسنده :  پرنیاجان

دل گفت شیدا گشته‌ام از چشم مستِ ماه او


گفتم که بربند این سخن راهی جداست راه او


دل گفت دالان می‌زنم گر کوه باشد پیش رو


گفتم که کوه آری ولی فولاد تفتان است او


دل گفت من آهنگرم در کوره‌ام آبش کنم


گفتم که زنجیرت کنم گر قصدسازی سوی او


دل گفت اوزانت کنم گر چشم را وامم دهی


گفتم که چشم زودتر، بنشت در اشعار او


دل گفت دستانت بده، تا برکشم بر گونه‌اش


گفتم که دستم نیز هم گمگشته در چشمان او


دل گفت پاهایت بده، تا گام بردارم تو را


گفتم کزان تو پیشتر پایم برفت در راه او


دل گفت پس گوشت بده، تا نغمه‌اش را بشنوی


گفتم که نیست اندرش جز نغمه‌ای از نای او


دل گفت لعلی داردش، لب را بده کامت دهم


گفتم که لب‌هایم شده، وقف ثنای نام او


دل گفت ای سودازده پر می‌کشم از سینه‌ات


گفتم خدا را پس مرو، منشین به روی بام او


خندید دل گفتا به من، کای مفلسِ بی‌قلب و تن


خود زودتر رفتی ز من، من هم روم دنبال او


گفتم که آی می‌روی،چون گوش و چشم و دست و لب


اما بدان که نیستت، جز داغی از هجران او

 


دوشنبه 86/2/17 ساعت 8:22 صبح
نویسنده :  پرنیاجان

ترکه میره پمپ بنزین و باک زانتیاشو پر می‌کنه و میگه: چقدر شد؟ کارگر جایگاه میگه: 350 تومان! ترکه در گوش کارگر جایگاه میگه: شاه برگشته؟ کارگر جایگاه میگه: نه جانم، قیمت گازوئیل همینه


دیروز در بعضی اماکن : از پذیرفتن خانم های بدحجاب معذوریم!!! امروز: از پذیرفتن خانم ها، با شلوار کوتاه معذوریم!!! فردا : خواهشا با شلوار وارد شوید


خواص گوسفند :1-بو می دهد 2-سبزی می خورد 3- گاهی می خوابد 4-پرواز نمی کند 5-اف های سر کاری را با دقت می خواند


 به ترکه می گن با سویس جمله بساز میگه : من دیگه با هیچی جمله نمی سازم شما دارید از ترک بودن من سویستفاده میکنید


یه قورباغه با یه زنبور ازدواج می کنه قورباغه به زنبوره می گه قرقرقر قربونت برم .زنبوره میگه وز وز وزوظیفته


 تو مثل خورشید هستی . می دونی چرا؟چون با همون نگاه اولت می شد فهمید که از پشت کوه اومدی


هواپیما داشت سقوط می کرد همه داشتن جیغ میزدن به جز یه ترکه ! ازش می پرسن چرا تو ساکتی ؟ میگه : ماله بابام که نیست بذار سقوط کنه


ترکه میخواسته بچش رو نصیحت کنه! میگه چند سالته؟ میگه 16 سال میگه : خاک بر سرت الان هم سن سالات 30 سالشونه


از گوسفنده می پرسن سیستم مدفوع کردن شما چه جوریه؟ میگه: سبک گروه آریان .......... دونه دونه دونه ، دونه دونه


میدونی اگه چشم خر هم مثل چشم گربه شب ها میدرخشید چی میشد؟ شبها اردبیل هم مثل لوس انجلس چراغونی میشد


دو تا خجالتی با هم ازدواج می کنند بچه شون آب می شه


رشتیه زنش حامله نمیشد, از خونه بیرونش کرد و بهش گفت !!!!!!!!!!!تا حامله نشدی حق نداری برگردی خونه


یه روز پیر زنه تو اتوبوس میگه نی نای نای نای نی نای نای همه دست می زنندپیرزنه دندوناشو از کیفش در می یاره می زا ره دهنش می گه نیاوران نگه دار


یک شب تلوزبون فیلم سینمایی گذاشته بوده، تو فیلم مرده به زنش میگه: شب بخیر لورا. یهو تو لرستان ملت همه تلوزیون رو خاموش میکنند، میرن میخوابن


یه بار دوتا ترک سوار پژو میشن ... یکی شون میگه : آی راننده ، یه نوار بذارتو پخش حال کنیم .. رانندهه میگه : نوارا تو داشبورده ، قربونت خودت یکی وردا بذار .... ترکه داشبورد رو باز میکنه هی نوارا رو زیرورو میکنه ،اخر یه نوار ویدئوپیدا میکنه ..بعدم با زور ترکیش فشارش میده توضبط .... دوستش که میبینه اینجوری میکنه یه پس گردنی بهش میزنه میگه : آخه خره ،توچقدر ترکی !!!! این نواره واسه تریلیه نه پژو


لرزش صدات ، برق نگات ، تپش قلبت ، نفس های تند و عرقی که روی پیشونیت نشسته همه گویای یه چیز هستن : تیروئیدت پرکاره . برو دکتر


اگه خدا تا لب پرتگاه بردت بدون یا از پشت گرفتتت .. یا همون لحظه پرواز رو یادت می ده


ازضرب من تا جمع تو راهی بجز تفریق نیست دل خوش به مجموعم مکن اینجا مگر تقسیم نیست با رادیکال عشق بیا تا بشکند مجذور من چیزی نگفتن بهتر از سینوس تو آلفای من


دیشب خواب دیدم اونم چه خوابی... حالا گوش کن تا تعریف کنم خواب دیدم مردیم و داریم میریم بهشت... توی راه تو خسته شدی و من کولت کردم... سر پل صراط که رسیدیم من خسته شدم و تو منو کول کردی... دم در بهشت که رسیدیم نگهبان گفت خرت رو ببند دم در و بیا داخل


رشتیه شب می خواد بخوابه دعا می کنه حق به حق دار برسه صبح که بیدار می شه می بینهه هیچ کدوم از بچه هاش نیست


ازکسی که دوستش داری ساده دست نکش شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبورنکن چون شاید هیچ وقت هیچ کس تورو مثل اون دوست نداشته باشه


سپاس و ستایش دانشگاه آزاد را ، که ترکش موجب بی مدرکی است و به کلاس اندرش مزید در به دری ، هر ترمی که آغاز می شود موجب پرداخت زر است و چون به پایان رسد مایه ضرر ، پس در هر سالی دو ترم موجودو بر هر ترمی شهریه ای واجب ...... از جیب و جان که بر آید ...... کز عهده خرجش به در آید  

 من غم را در سکوت اجازه هست خیال کنم تا آخرش مال منی؟ خیال کنم دل منو با رفتنت نمی شکنی ؟


یکشنبه 86/2/16 ساعت 8:18 صبح
<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دوستم داشته باش
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
87204 :کل بازدیدها
15 :بازدید امروز
8 :بازدید دیروز
پیوندهای روزانه
درباره خودم
...کاش عاشق می شدم اما
پرنیاجان
من پرنیا20سالمه و خواهر پرهام هستم و خیلی دوستش دارم به خاطر اون کارش را ادامه می دم تا ببینیم خدا چی می حواد به هر حال نظر یادتون نره ممنونم
حضور و غیاب
لوگوی خودم
...کاش عاشق می شدم اما
لوگوی دوستان
لینک دوستان
شب عشق
بتو می مانم ولی تنها
عشق داغ
اشتراک
 
آرشیو
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
طراح قالب