سفارش تبلیغ
صبا ویژن

[ و چون خبر مرگ اشتر بدو رسید فرمود : ] مالک مالک چه بود به خدا اگر کوه بود کوهى بود جدا از دیگر کوهها و اگر سنگ بود سنگى بود خارا که سم هیچ ستور به ستیغ آن نرسد و هیچ پرنده بر فراز آن نپرد . [ و فند کوهى است از دیگر کوهها جدا افتاده . ] [نهج البلاغه]

...کاش عاشق می شدم اما
نویسنده :  پرنیاجان

راه برگشتی نیست ؛ سپری گشت زمان

و بهار عمرم به دمی یا نفسی گشت خزان

بی سبب نیست که گویند سفر در پیش است

که به هر ثانیه مرگ در نظر درویش است

و شگفتا از ما که به خاکی و گلی دل بستیم

از سر نادانی ست که به شادابی خود سرمستیم

چه فراوان داریم خفتگان در بر خاک

و چه رو گردانیم از سفر در افلاک

میهراسیم که آخر نکند سر برسد نوبت ما

غافل از آنکه اجل می نرود از بر ما

گذرد این دنیا و به آن کس خندد

که ز طماعی خویش بر فنا دل بندد


یکشنبه 86/2/16 ساعت 8:4 صبح
نویسنده :  پرنیاجان

کاش می شد سه چیز را از کودکان یاد بگیریم: بی دلیل شاد بودن و پای کوبیدن همیشه سرگرم کار بودن و بیهوده ننشستن حق و

 

خواسته خود را با تمام وجود خواستن و فریاد زدننده نمیشود دلم مگر به ذکر یا علی که قلبه من زکودکی انس گرفته

 

دیشب تو فکرت بودم که یک قطره اشک از چشمام جاری شد...از اشک پرسیدم چرا اومدی؟گفت:آخه تو

چشمات کسی هست که دیگه اونجا جای من نیست


یکشنبه 86/2/16 ساعت 7:52 صبح
نویسنده :  پرنیاجان
هرگز متنفر نشو حتی از اون کسی که دوستش داشتی ولی حالا نداری 2) بسیار بخند حتی برای کسی که در بغلش گریه کردی 3) همیشه لبخند بزن حتی به کسی که ازش متنفری 4) نگران نباش حتی اگر دیدی دست رفیقت تو دست دیگریه ?) از دیگران کم انتظار داشته باش 6) ساده زندگی کن ?) دوست خوبی داشته باش چون تنها دوسته که برات می مونه
شنبه 86/2/15 ساعت 11:22 صبح
نویسنده :  پرنیاجان

ما رند و خراباتی و دیوانه و مستیم 

    

پوشیده چه گوییم همینیم که هستیم

چون قسمت ما روز ازل جام بلا بود


پیداست که تا شام ابد واله و مستیم

هر سو که دویدیم همه سوی تو دیدیم


هر جا که رسیدیم سر کوی تو دیدیم

روی همه خوبان جهان بهر تماشا


دیدید ولی آینه ی روی تو دیدم

هر قبله که بگزید دل از بهر عبادت


آن قبله ی دل را خم ابروی تو دیدیم

در دیده ی شهلای بتان همه عالم


کردیم نظر نرگس جادوی تو دیدم

شنبه 86/2/15 ساعت 9:49 صبح
نویسنده :  پرنیاجان

برای یکی شدن، اگه مرگ من بسه ، نفس منو بگیر


ای تو هم سقف عزیز، ای تو هم گریه من ، گریه هم فاصله بود


گریه آخر ما ، آخربازی عشق، ختم این قائله بود


حدس گر گرفتنت، در تنور هر نفس ، غم نه، اما کم که نیست


هم شب تازه تو، ترکش پر تیر عشق، سنگ سنگر هم که نیست


خوب دیروز و هنوز ، طرحی از من بر صلیب، روی تن پوشت بدوز


وقت عریانی عشق، با همین طرح حقیر، در حریق تن بسوز


پلک تو فاصله، دست و کاغذ و غزل، من و عاشقانه بود


رستن از پیله خواب ، ای کلید قفل شعر، خواب شاعرانه بود


اگه حتی بین ما ، فاصله یک نفسه، نفس منو بگیر

 
برای یکی شدن ، اگه مرگ من بسه ، نفس منو بگیر


از ته چاه سکوت ، تا بلندای صدا، یار ما بودی عزیز


در تمام طول راه ، با من عاشق ترین ، هم صدا بودی عزیز


حدس رو گردان شدن ، از منو از راه ما، باور بی یاوری


روز انکار نفس، روز میلاد تو بود، مرگ این خوش باوری


تو بگو غیبت دست ، غیبت هر چه نفس ، بین ما فاصله نیست


غیبت آخر تو، کوچ مرغان صدا ، ختم این قائله نیست


شنبه 86/2/15 ساعت 9:44 صبح
<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دوستم داشته باش
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
87201 :کل بازدیدها
12 :بازدید امروز
8 :بازدید دیروز
پیوندهای روزانه
درباره خودم
...کاش عاشق می شدم اما
پرنیاجان
من پرنیا20سالمه و خواهر پرهام هستم و خیلی دوستش دارم به خاطر اون کارش را ادامه می دم تا ببینیم خدا چی می حواد به هر حال نظر یادتون نره ممنونم
حضور و غیاب
لوگوی خودم
...کاش عاشق می شدم اما
لوگوی دوستان
لینک دوستان
شب عشق
بتو می مانم ولی تنها
عشق داغ
اشتراک
 
آرشیو
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
طراح قالب