سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خداوند رحمت کند مؤمنی را که سخن گوید و غنیمت یابد یا خاموش باشد و سلامت ماند . من برایتان قیل و قال و تباه کردن مال و فراوانی سؤال را بد می دارم . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

...کاش عاشق می شدم اما
نویسنده :  پرنیاجان

از یه دیونه میپرسن چرا دیونه شدی میگه من یه زن گرفتم که یه دختر 18 ساله داشت

دختر زنم با بابام ازدواج کرد پس زنم مادر زن پدر شوهرش شد دختر زن من پسری زایید که

 داداش من ونوه زنم بود پس نوه منم بود پس من پدر بزگ داداشم شدم زن من پسری زایید

 که زن پدرم ننه پسرم و مادر بزرگ او شد پس پسرم داداش مادر بزرگش بود و من خواهر

زاده پسرم شدم

 


دوشنبه 86/2/31 ساعت 11:28 صبح
نویسنده :  پرنیاجان

من به درماندگی صخره و سنگ , من به آوارگی ابر و نسیم , من به سرگشتگی آهوی دشت ؛ من به تنهائی خود میمانم , من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی , گیسوان تو بیادم می آید . تو تماشا کن که بهاری دیگر پاورچین پاورچین از دل تاریکی می گذرد و تو در خوابی و پرستوها خوابند و تو می اندیشی به بهاری دیگر و به یاری دیگر . حیف اما من و تو دور از هم میپوسیم . غمم از وحشت پوسیدن نیست غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر مهر دلهره است . دیگر از من با خاک شدن راهی نیست .


شنبه 86/2/29 ساعت 12:55 عصر
نویسنده :  پرنیاجان
تعریف مادر زن: مادر زن اسلحه ای است انفرادی که با عیال حمل میشود وبا مهمات دروغ همسایگان مسلح شده وبا زخمی کردن داماد بیچاره خنک میشود . این اسلحه بدون عقب نشینی بوده وشرایط جوی به هیچ وجه در او اثر ندارد مادر زن گاهی تک تیر وگاهی رگبار شلیک می کند طول مادر زن بدون سر نیزه 2 متر میباشد. تعداد تیر در هر ثانیه یک میلیون فحش وناسزا بوده وبرد موثر ان انتقال داماد به بیمارستان وبرد نهایی ان انتقال داماد به گورستان میباشد
پنج شنبه 86/2/27 ساعت 10:44 صبح
نویسنده :  پرنیاجان

به هر دری که زدم سری شکسته شد. به هر جا که سر زدم دری بسته شد. نه دگر در زنم به سری نه دگر سر زنم به دری. که روح در به درم از سر ودر زدن خسته شد...

 

ترکه میگن تلخ ترین خاطره ات تو زندگیت چی بود؟ میگه : تو زلزله بم داشتم یه بچه رو خاک میکردم هی میگفت عمو من زنده
پنج شنبه 86/2/27 ساعت 9:51 صبح
نویسنده :  پرنیاجان
حالا به رابطه ی دو تا چشم دقت کردی ؟؟ با هم باز میشن - با هم بسته میشن - با هم میخندن - با هم گریه میکنن - با هم میچرخن . جالب اینجاس که هیچکدوم هم اون یکی رو نمیبینه . دوستی یعنی این !!!! حالا دقت کردی این دو تا چشم فقط زمانی که یه دختر جلوشون ظاهر میشه یکیشون بسته میشه و اون یکی باز میمونه (چشمک) . نتیجه گیری اخلاقی : دختر حتی بهترین و محکم ترین روابط دوستی رو هم به هم میزنه
پنج شنبه 86/2/27 ساعت 9:50 صبح
<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دوستم داشته باش
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
88223 :کل بازدیدها
11 :بازدید امروز
10 :بازدید دیروز
پیوندهای روزانه
درباره خودم
...کاش عاشق می شدم اما
پرنیاجان
من پرنیا20سالمه و خواهر پرهام هستم و خیلی دوستش دارم به خاطر اون کارش را ادامه می دم تا ببینیم خدا چی می حواد به هر حال نظر یادتون نره ممنونم
حضور و غیاب
لوگوی خودم
...کاش عاشق می شدم اما
لوگوی دوستان
لینک دوستان
شب عشق
بتو می مانم ولی تنها
عشق داغ
اشتراک
 
آرشیو
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
طراح قالب