بنده خدا زن میگیره، همون شب اول به زنش میگه: اینجا خونه بابات نیست که بخوری و بخوابی، اینجا خونه منه، باید بخوابی و بخوری.
ببم جان میگه: از کلاس اول به بچهها میگن: بابا آب داد. ولی نمیگن: بابا کجا رو آب داد که این مصیبت شروع شد!
به بنده خدا میگن: آروغ چیه؟ میگه: سلسله بادهای صداداری که راهشون رو در دستگاه گوارشی گم کردهاند!
به خوش غیرت میگن: چرا بچهدار نمیشی؟ میگه: ارثیه، بابام هم بچهدار نمیشد!
بنده خدا به ولک میگه: چقدر طول میکشه که زنتو ...! ولک میگه: تقریبا یک ساعت. بنده خدا میگه: اوووه، بده من، پنج دقیقهای کار رو تموم میکنم!
بنده خدا میره پمپ بنزین و باک سمندشو پر میکنه و میگه: چقدر شد؟ کارگر جایگاه میگه: 350 تومان! بنده خدا در گوش کارگر جایگاه میگه: شاه برگشته؟ کارگر جایگاه میگه: نه جونم، قیمت گازوئیل همینه!
سلام، شرمندهام بابت حماقت اونایی که آدمو مجبور میکنن بجای جوک جدید، چرندیاتشون رو پست کنه. طنز فارسی ابتکار خوبی داره (شایدم ارتجاع) چند نمونه از جکهاشو واستون گذاشتم که نظر بدین. اگه قشنگ معلومه که "بنده خدا" ، "خوش غیرت"، "ببم جان"، "ولک" و "دستو دلباز" کیه؛ از این به بعد جوکها رو این مدلی پست کنم؟